شاپور پساوند.شیراز
شعر یک گِلِه ی عاشقانه
از کتاب "ای میهنم"
برای علیرضاناظمی
ودل همیشه عاشق او
دیگر نخواهم عشق را همراه با تو
در خانه جای یکنفر ،یا عشق یا تو
چون سایه نه،ازجان به تونزدیکترمن
ناباوری همراه بود از دور با تو !
تا انتها پای آبله ماندیم برجای
اینجا وآنجا می کنی،هی پابه پا تو
من نیمه ی ریواسی ام را در تو دیدم
کزساقه هایم ِتنجِه* میزدیک هجا،تو
یک زندگی بی عشق زیرچتری از شک
آری شود،اما یکی را بین ما،تو
اینگونه ماندن شک مکن اوج تباهی
ست
یا می روم من یا برو،این راه را تو
همبستری ها عشق را آلوده کردند
بهتر کزین پس من غریب وآشنا تو
درذهن خیس آب هم طرح عطش ریخت
دستی که شاعر می گرفتی بارهاتو
واکن دهان فریاد کن واگویه ها را
تسلیم راتاچند باید پا به پا؟ تو
دلواپس این خاک پاک بی حصارم
یک مثنوی در سینهدارم! بیصدا،تو
ماراکفی خاک ست اینجاحرمت عشق
پیشانی وسجاده، بر لب افترا؟ تو !
گفتی نمی خواهم تو را از دست دادن
من با چرا ماندن،نرفتن بی چرا ! تو
*:تنجه زدن=؟جوانه زدن
شاپور پساوند.شیراز
نظرات (۰)