آمد مه تیر و به چشمان شد پدیدار
هم نسترن با نرگس مستش به گلزار
در بوستان ها خنده بر لب بلبلانند
بر شاخساران در شعف پروانه با سار
در رقص آمد شاخه های بید مجنون
در شورش آمد نغمه های چنگ با تار
شوری به دلها شد هویدا از قدومش
در جنبش آمد این سپهر و چرخ پرگار
بینا شد از نور حضورش چشم عالم
هم شد جهان از این تولد شاد بسیار
شد چشمها روشن همه از مقدم او
چونکه میسر شد وصال حضرت یار
هر عارفی شد واله از این لطف معبود
هر عاشقی در سجده شد با چشم پربار
شمس الهی شد هویدا دیده بگشا
اینجا به ظلمت روشنا آمد پدیدار