دیدم جمال یار و قرارم زکف ربود
تمثالِ بی مثال گلستان مِهر وجود
چونان شرر بپاشد از آن نازنین جمال
غم را ، هزار مرتبه در این دلم فزود
ناکرده هیچ ظلم ، ولی چشمهای او
بر من جهان تازه ای از مهر می گشود
تسلیم عشق این دل محزون ما شد و
آرام در بسیط سخن چامه ای سرود
ننگر به حال این دل از غم مُشوشم
بنگر به اعتصام ، به آن فَّرو این فرود
#علیرضا_ناظمی