دخترکِ گل فروش
نیلوفرهای مرداب
پلاسیدند
رایگان
آنرا حراجِ آفتاب کن
دخترکِ گل فروش
نیلوفرهای مرداب
پلاسیدند
رایگان
آنرا حراجِ آفتاب کن
ازمنظومه فرو غلطیده
در چشمهایت
غم ها
سنجاق کن به
قلبت صبر را
آمده بود
که چون سایه
کنارم باشد
دورتر شد
باران شدی
زدی به مرداب
ونیلوفر
خندید
پیله نکن،
جوجه ها را آخر پاییز می شمارند
پروانه من در پیله مانده
میوه های کالِ نچیده ی
آویزان
این غم برای شانه هایت
سنگین است
نیستی که ببینی
عشق و
پرسش که تمام شد
فلسفه مرد
••
شعر کوتاه چامک
چامک چیست؟
به زبان ساده
چامک نامی ست ایرانی ، که علی رضا پنجهای برای شعر کوتاه پیشنهاد کرده است.
چامک کوچک شده ی واژهٔ پارسی چامه است، که با استفاده از حرف کاف (پسوند تصغیر) به خوبی معنی و مفهوم شعر کوتاه را رسانده است.
هر کوتاه شاعرانه را میتوان با حسن سلیقه چامک نامید.
ما در زبان پارسی به شعر، چامه و به کوتاههای شاعرانه چامک می گوییم و به آفرینشگران کوتاههای شاعرانه ، چامکنگار.
چامک انواع کوتاهههای ادبی در فرمهای نوین (غیر سنتی) و فرم های کلاسیک ( سنتی) را شامل می شود.
ویژگی های یک چامک نخبه :
چامکهای ممتاز و نخبه ، علاوه بر مشخصه های شعر کوتاه ( ایجاز و اقتصاد واژگان، نداشتن حشو و توضیحات اضافه ) ، دارای تصویرسازی ذهنی و نگارشی و قشنگ شناسی می باشند که با استفاده از عنصر خیال و احساس مفاهیم جدیدی را فرمی اتمیک ( اتم وار ، ذره) و صیقل خورده می سازند.
تعریف اتم واری ؛
ایجاز یا اقتصاد واژگان یعنی نداشتن توضیحات اضافه و حشویات ، و استفاده از کمترین و بهترین و به روز ترین واژه ها.
اما شعر کوتاه اطلاقی است عام برای هر گونه و ژانر شعری مانند اطلاق ذره برای هر ماتریال. اما چامک چون گسترهی فراخی برای محاصرهی مخاطب ندارد، باید اتم وار (ذره ، جوهر ماده) عملکند.
ایجاز اعتماد و احترام به درکِ مخاطب در یافتن مفهوم است و نهایت آن یعنی اتم وار بودن ، نهایت اعتماد و احترام به درک مخاطب می باشد.
اتمیک بودن ، مهمترین ویژگی یک چامک نخبه و خاص است.
تعریف نگارشی بودن؛
چامک نخبه ، از جنبه ی سُرایشی شعر ، پا فراتر نهاده و با توجه به پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی و رسانه ای ، پای ویژگی های دیداری فرم را هم به میان کشیده است بطوری نمایش نگاره ی آن هم در انتقال مفهوم کاربرد دارد. از همین رو به شاعران چامک ، علاوه بر چامک سُرا ، چامک نگار هم گفته می شود .
ویژگی های دیگر؛
چند ساحتی بودن ، کشف و اتفاقِ شاعرانه، منطق شعری یا زبان شعری ، بهره از عنصر خیال ، ضربه و کوبش ، از دیگر ویژگی های چامک ممتاز می باشند.
در سایت ادبی چامک سرا می توانید نمونه های بسیاری از چامک با سبک ها و ژانرهای مختلف ( مانند چامکِ چیستان، چامک دیجیتال، چامک توگراف ، چامکِ چارخانه ، و سایر گرایش ها و سبک های شعر کوتاه نوین ایرانی از شاعران معاصر و نوظهور مشاهده نمایید.
آدرس پایگاه ادبی چامک سرا :
https://www.chamaksara.ir
دنیایی از صداقت است دراین شور وحال من
یک کوه عاشقی ست دراین حس وحال من
ازعشق خویشتن به تو من شاکرم زیاد
تو نور چشمی و غم عشقت وَبال من
برمن شراب عشق حرام ِحرام باد
ازتو برای من می و ساغر حلال من
جمله ،مرا زعشق تو زخم زبان زنند
این عشق من به توست چو فَّر و جلال من
بیهوده عاشقی نمی کنم ای دوست وصف کن
این حَّد عاشقی مرا درکمال من
اینجا حریم لطف شما ،اَمر، اَمرتان
قامت به تا ببین به دَرت در خیال من
(روایت باشتا)
باز اول دی شد
انگورها در این سَبو مِی شد
شادی مُدامُ پِی در پِی شد
مُطرب به رقص از نغمهِ ی نِی شد
غم ها همه یک یک ببین تِی شد
باز اول دی شد
آمد زمستانِ قشنگِ مهربانی ها
آن لحظه هایِ شادمانی ها
آن رَستخیزِ جاودانی ها
فصلِ حیاتِ شمعدانی ها
وقتِ قشنگ قِصه خوانی ها
باز اول دی شد
شد دفترِ فصلِ زمستان باز
هر صفحه اش دیباچهِ ی اعجاز
بَر بَرگِ برگِ آن رَدِّ آغاز
بر سَطر ،سَطرش واژه های ناز
با واژه هایش شعرها دمساز
باز اول دی شد
از مقدمش خورشید رخشیده
برساقِ گُلها عِطر پاشیده
شبنم جمالِ شاخه بوسیده
در کوچه باغان تاک رقصیده
گیسوی ِ ابرِ تار لرزیده
باز اول دی شد
سُرمه به چِشمان شهر درخواب است
بر فرشِ کوچه برگ بی تاب است
گیسویِ دلبر پیچ در تاب است
دل در هوایِ ماهُ مَهتاب است
هرجا سخن ازعشقُ مِحراب است
باز اول دی شد
جانا ،ترا محتاج دیدارم
یادت همیشه با من ای یارم
در سر هوایِ عشق تو دارم
باتو به هر لحظه به لب دارم
این جمله را ،من دوستت دارم
باز اول دی شد
درجان ُ ِدل یادِ تو غوغا کرد
در جانِ من اندیشه برپا کرد
یلدا شدُ مجلس مُهیّا کرد
آذین تمامِ شهر یکجا کرد
بر مقدمت گُل بَر چلیپا کرد
باز اول دی شد
هر دم ترا مشتاقِ دیدارم
هیهات اگر دست از تو بردارم
امیدِ دیدارِ تو شد کارم
در دل نهالِ عشق می کارم
بنشین کنارم حرفها دارم
باز اول دی شد
جانا بیا در من قیامی کن
از هجرُ غُربت انتقامی کن
این شانه ها را نردبامی کن
بالا برو دل را سلامی کن
یک لحظه با ما تو کلامی کن
باز اول دی شد
باتو جهان زیباُ پُر معناست، می دانم
آری جمالت پاکُ بی همتاست ، می دانم
با تو دلم قُرص از همه غمهاست ، می دانم
وقتی تو هستی زندگی زیباست ، می دانم
این بودنت انبوه یک رویاست ،می دانم
باز اول دی شد
بادست خود بندم زپا واکن
من را دوباره باز احیاکن
دستی بجنبان باز غوغا کن
چشم مرا جانا توبینا کن
در جان من شوری تو برپا کن
باز اول دی شد
بی تو جهانی پاک معیوب است جانانم
این حس وحالم، حالِ مغلوب است جانانم
حال دلم ازبودنت خوب است جانانم
تو هستی و حالم چه مطلوب است جانانم
تو هستی واین عشق مرغوب است جانانم
باز اول دی شد
امشب شب ما را مُنَوّر کردیوممنون
کاشانه ما را پر اختر کردیوممنون
چشم ودل ما را مُصَّدَّر کردیوممنون
این شادی ما را مُکَرّر کردیوممنون
اشعار ما را هم تو از بر کردیوممنون
باز اول دی شد
پس باشتا صبح سعادت را ببینم من
پس باشتا شام شهادت راببینم من
پس باشتا نور عدالت راببینم من
پس باشتا روز ولادت راببینم من
پس باشتا اوج سیادت راببینم من
پس باشتا.......