سکوتِ درخت،
مَرگ گُنجشک
به
شرط
سلامتی
سکوتِ درخت،
مَرگ گُنجشک
به
شرط
سلامتی
ساده که باشی
اُلاغ ها هم برایت
دُم تکان می دهند
می خواهم ،ساده
باشم
امّا!!
احمق، نه
دلم را
به قفسِ پرنده
گره می زنم
پاییز ِ
پَرریزانش گذشت
گویی
روییدن پرهاش نزدیک است
دستانم را که
می گیری
لبهایم برای
بوسیدنت
قنوت می گیرند
تقاطع پاییز را
که دور زدی
زمستانِ دلم
قرار گرفت
عاشق که شدی
تنفگنت را بشکن
به احترام
شکار ممنوع
دخترکِ گل فروش
نیلوفرهای مرداب
پلاسیدند
رایگان
آنرا حراجِ آفتاب کن
ازمنظومه فرو غلطیده
در چشمهایت
غم ها
سنجاق کن به
قلبت صبر را
آمده بود
که چون سایه
کنارم باشد
دورتر شد
باران شدی
زدی به مرداب
ونیلوفر
خندید