درخشان گوهری در چشم من یکدم هویدا شد
که از نور رخش چشمان من یکباره بینا شد
پری ماه چهره ، شمس نور افشان رویاهام
گل اندام قشنگی که ز مهرش دیده دریا شد
در آغوشش گرفتم جای ، و بوسیدم لبانش را
و دستش را که بوسیدم حسابی این دلم وا شد
ز لطف ایزد یکتا بسی خرسند و خوشبختم
که از لطف وجودش مهر او هم در دلم جا شد
نشستم در حضورش با دو صد شور و شعف
آنجا ، کنارش گفتگوهایی صمیمی نیز برپا شد
منم خرسند از این دیدار و صد امید هم دارم
فدایی درش گردم اگر این امر انشا شد
پذیرفتم وجودش را و مشتاقم به همراهی
اگر ایشان پسندیدند و این سر فصل امضا شد
به جان ناظم عاشق قسم خوردم که تا آخر
بمانم در کنار یار مجالی گر مهیا شد
#علیرضا_ناظمی