تایتل قالب


ای خاتون
دیده باز کن
بگذار سُهره دگر باره در چشمانت
بخواند ترانه رسوایی  این سر بازار را
بگذار سه تار از تار تار گیسویت
به شانه نشانه بدهد
خواستم از شانه دردم بگویم
پهلویم مچاله شد
دستم ریخت
واژه ها سر نگون شدند
بختم کج در آمد واز سر دیوار همسایه پیچک خانه ما بالا آورد
آخرین شاخه های
خالی خیال انگیز دستانش را
خشک و تر سوخت
سردی یخ حوض
وگرمی تند تند نفس ات
برایم خاطره شد
مریم ها برای رسیدن به ماه قد کشیدند
اروسی ها برای آمدنت
آرایش کردند
دیوانه بودم ونمی دانستی
حالا که تا دیلاغ درد
همیشه سفر می کنی
مسافر شب مهتابی هرشبم
سر ساعت
بیست وچهار
#علیرضا-ناظمی


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

شعرهای علیرضا ناظمی

شاعر ،نویسنده و منتقد

اشعار و سروده های پارسی شاعر علیرضا ناظمی(ناظم)