تایتل قالب


۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

تو آمدی و رفت زتن ماجرای درد
از خاطرم گریخت غم روزهای سرد
در دل بمان که به احساس بودنت
مانده ست بر مدار تو این قلب دوره گرد
((یلدا بپاست جان من اکنون شتاب کن))
دل در هوای دلکش اردیبهشت رفت
با غمزه ی نگاه تو دل تا بهشت رفت
سودای وصل بود وبنای عمارتش
دل در هوای چینش آن خشت خشت رفت
((افسونگری تو کم کن ورخ در نقاب کن))
خرداد زاده ایم ودل ما سخن سراست
در هرسخن کلام غم عاشقی بپاست
خورده گره به غم همه احساس عاشقی
این شور عاشقی ست که پایان ماجراست
((حال مرا چو عهد قشنگ شباب کن))
با نرگس مستت تو به شعرم قدم زدی
با یک بغل دسیسه به قلبم علم زدی
کوچی به دل نمودی ودر فصل انتخاب
تو بهترین روز مرا هم رقم زدی
((در من جز عشق هرچه که دیدی خراب کن))
با تیر عشق به جانم چه تاختی
در عرصه حضور زبودن چه ساختی
مردادی ام تو به گرمای عشقمان
شال حذر ز سردی دی از چه بافتی
((گرمای تیر ماهی من پس شتاب کن))
جادوی هرنگاه تو اعجاز می کند
صد راه بسته را به دلم باز می کند
با هر قدم به من که تو نزدیک می شوی
دل در هوای عشق تو پرواز می کند
((ای دل بیا وعطر تنم را گلاب کن))
آهسته آمدی وچه بی درد آمدی
در انتهای فصل  شب سرد آمدی
با آنکه حس ناب لطیفی تو داشتی
مردانه عزم بودی وچون مرد آمدی
((با بوسه ای ز مهر بیا انقلاب کن))


علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۲۸ ۰ ۰ ۴۳۳

علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۲۸ ۰ ۰ ۴۳۳


یکی بوسه یکی چشمان پسندد
یکی زلف پری رویان پسندد
دل من با همه یک فرق دارد
نگارم را به قدر جان پسندد


علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۷ ۰ ۰ ۳۷۰

علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۷ ۰ ۰ ۳۷۰


آنقدر در کوی تو حیران وسرگردان شوم
در غم هجران تو در خون خود غلطان شوم
همچو مجنون مسلکان در کوی تو مسکن کنم
یا برای وصل تو ای یار در زندان شوم
ای که عشقت از ازل با هستیم پیوند خورد
گو چگونه درد هجرت را کنون درمان شوم
در دو چشمم نازنینا جستجو کن اشک را چون توانم نازنین در هجر تو خندان شوم
کی توانم در دلت  ای دلبر ای  زیبای من
ساعتی را جای گیرم اندر آن مهمان شوم


علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۶ ۰ ۰ ۳۹۹

علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۶ ۰ ۰ ۳۹۹


آغازیدن غم هایم
از وقتی بود که
رد برف را
بر سیاهه ی گوشه
ترنه ات دیدم/
وپی بردم
به
هنگامه ی
فراموشی رمزها
اشتباهی کوچه ها/
هنگام سکوت
قناری درقفس
هنگام نوشتن،
بجای حرف/
وتو
تنها مرا در میان
ستونی از
کلمات
ردیف
واژه
جمله
و لغتها
دربند کشیدی/
و
بگردنم آویختی غل تعهد
تا بجای
قول
حرف
دکلمه
آواز
و سخن
از عشق
تنها برایت شعر بگویم
بر مزار حال نزار/
از تراوشات ذهن
یار صمیمی،
وبوی دل انگیز عطر  نسیمی/
در غربت ازل
غزل غزل
وتنها برایت
بنویسم
بند ب بند
تا پایان محکومیتم
آنگاه
شاید بگشایی
در قفس را
وآزاد کنی
از بند
عاشق ت را
تا چشمانم را بشویم دیگر بار
بر جوی سرشت بهشت
با تبسمی
به نظاره بنشینم
شاید وقتی دیگر
که قرار عاشقی مان
را
دیگر نه از خاطر ببریم
ونه  دل ببریم
دلبری را/
ذهن در تلاطم است
رویاهای خواستن را
درفصل نوشیدن
قحط محبت
درکسوت آینه
هر کس که سری بلند کند
سربلند شد
در بلندای  سکوت ضرب آهنگی
در پس پس لرزه های این عشق
چه دلواپسیی حاکم است/
چه حکم می کنی،
بچینم
یک دسته ستاره  از آسمان ،
یا دسته ای   خوشه ازگندم دشتزار
ویا یک سبد سیب سرخ از باغ همین حوالی
که بوی تند تعفن تشکیک ها را از سرمان بیرون کند
این عطر دل انگیز میان کوچه باغ های خیال
و بیانگیزد در مشام جان وسودای دل
فرتوری ‌از تو در خیالم
که تنها اوست
آرامشم
در

شکیب فصل تنهایی دل



 


علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۱ ۰ ۰ ۳۹۲

علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۱ ۰ ۰ ۳۹۲



رهی سوی وصال یار می خواهم نشانم ده
قفس اینجا برای عشق دلبر تنگ می باشد
نوا وغصه دارم دردل ازهجران  نمی دانی!
وپاداش سرسودایی من سنگ می باشد
رسیده موسم وصل ولب لعل نگار ما
فراق ما وآن دلبر دو صد فرسنگ می باشد
وظیفه حکم این دارم سوالی ازتو بنمایم
مگو ازعشق بی پایان که حکم جنگ می باشد
نه پای آمدن دارم نه درسر شوق ماندن را
که پای این دل عاشق همیشه لنگ می باشد
هنر درشعر ودرظلمت ضمیمه باکلام ما
دراین شعر ودراین دفتر به آب ورنگ می باشد
بیا بنمای ره کوتاه لبم رابوسه باران کن
که گویند عاشقان یارت چه شوخ وشنگ می باشد


علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۰ ۰ ۰ ۴۴۵

علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۰ ۰ ۰ ۴۴۵


آنقدر در کوی تو حیران وسرگردان شوم
در غم هجران تو در خون خود غلطان شوم
همچو مجنون مسلکان در کوی تو مسکن کنم
یا برای وصل تو ای یار در زندان شوم
ای که عشقت از ازل با هستیم پیوند خورد
گو چگونه درد هجرت را کنون درمان شوم
در دو چشمم نازنینا جستجو کن اشک را 

چون توانم‌نازنین در هجر تو خندان شوم

کی توانم در دلت  ای دلبر ای  زیبای من
ساعتی را جای گیرم اندر آن مهمان شوم


علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۰ ۰ ۰ ۴۶۴

علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۰ ۰ ۰ ۴۶۴



ازغم عشق تودرشوردلم افتاده
پای من درگل این عشق چلیپامانده
صدجفاکرده به من دلبرمن امادل
روزوشب درطلب عشق رخش وامانده
غم به دل مانده زجورغم ایام فراق
یاد آن دلبرما دردل شیدا مانده
ره نهم درسرکویش به امیددیدار
سرسپارم به درش تارمقی جامانده
گه به این (ناظم) غمدیده توبنما نظری
اگرازرحم به جانت غم ماجامانده


علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۰۴ ۱ ۰ ۴۳۴

علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۰۴ ۱ ۰ ۴۳۴


شعرهای علیرضا ناظمی

شاعر ،نویسنده و منتقد

اشعار و سروده های پارسی شاعر علیرضا ناظمی(ناظم)