تایتل قالب


۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

با سلام و عرض ادب
تحلیلی در خصوص سه سروده جناب حسن مکارمی
انقلاب شعر نیمایی زمانی که شکل گرفت جهان متن را از اسارت وزن وارهانید اندیشه شناسی و جهان بینی استاد فقیدنیما یوشیج بزرگ  نگاه عالمانه واندیشمندانه به جهان پیرامون بود فارغ از قید وبندهای دست وپاگیر شعر کلاسیک او که خود شعر.کلاسیک را بخوبی می شناخت و در زمینه قافیه وعروض مطالعات گسترده ای داشت ونسبت به این صنعت شعری آشنایی تام و تمام داشت و اهتمام نمود تا با ایجاد دگرگونی همراه با رعایت چهارچوب ها وشاکله های پیرامونی زبان ادبی زاویه دید شاعرانه را اندیشه ورز بسط وگسترش دهد او اندیشه زبان تصویر و موسیقی را به عنوان پایه و معیار نگرش در شعر و الگوی کار خویش قرار داد آشنایی زدایی و خلق تصاویر بدیع در سروده ها از اولویت‌های اندیشه این بزرگ مرد بود  و انتقال احساس لذت از متن به مخاطب را با توجه به جریان ابهام پذیری  واژگان سرلوحه کار خویش قرار داد تا در شعرش آمیختگی های شاعرانه همراه با واگویه های روایی شاعر از محیط پیرامون با دیگاه عینیت گرایانه ازرنج های اجتماعی ،فردی، سیاسی حرف روز شعرش باشد و مخاطب را با خویش همراه کند  تا هر دو ضمن همراهی در شعر به لذت برداشت ها در متن برسند این مهم زمانی در سروده کارگر خواهد بودکه عنصر زیبایی شناسی در شعر همراه با دیگر مؤلفه ها تدارک یک همپوشانی شعری را ببینند وبه خوبی احساس لذت خوانش را از متن شعری به ذهن مخاطب متبادر کنند اما  شعر اگر فاقد عنصر تخیل باشد سامانی در خرده روایت ها نخواهد بود وسرمنزل مقصود کلان روایت ها هم پایان خوشی نخواهد داشت
همان گونه که موسیقی بی کلام لذت ندارد نوشته های فاقد موسیقی هم در حوزه زبان  شعریت فاقد معیار خاص و ارزشمند در قالب کار شاعرانه هستند
در سروده های جناب مکارمی
&سروده ها داستان.گونه ودارای اطناب بودند
&گهگاهی احساس های لطیف شاعرانه حضوری کارگر نداشت
&کاربرد واژگان در تکرار بود واین نکته ایجاز را نفی می کرد در سروده ها
&به نوعی شاعر را در بعضی مراحل در مرحله سرودن هیجان زده عمل نموده بود و جای تأمل دارد
& سروده های جناب مکارمی درعین ارزشمند بودن نیاز به بازخوانی وبررسی در بازنویسی دارد
&پردازش کلمات گهگاه زیبایی را جلوه گر بود اما کلیت روایت ها را در ساختار شعری تحت تاثیر منفی خود قرار می داد
امید است جناب مکارمی همانگونه که در مقوله های دیگر نگاه تخصصی بکار دارند با نگرشی تازه تخصصی تر در مقوله ادبیات وشعر گام های خوبی را بردارند
بامید موفقیت های روز افزون برای جناب مکارمی
با احترام
علی رضا ناظمی

 

سه سروده از جناب آقای حسن مکارمی

#سروده نخست.

با تصادف احساس ما : بیا
 

انگشتانت ضرب آهنگ بالاهاست،
و چشمانت آوازه خوانی بی همتا.
جانت در بلور گلدان خانه پدر بزرگ،
جا مانده است.
مکان شاخه های معرفتت از زیبایی اشباع شده است.
بیا و  هیچ را از سر قصه های اعتیاد به اعتقاد بردار.
بیا ، بیا ، بیا .
تو تنها بیا و ببین که پرستوهای‌ دوره گرد ، دچار تورم بال های رنگین تو اند.
تو تنها بیا ، و گوش کن حادثه هجرت را،
و لمس کن مزه رطوبت خواهش را،
تو تنها بیا.
بیا ،بیا ،بیا ،بیا.
تا تمناهای اسبان‌ مزارع دوردست ،
بیا.

 

#سروده دوم

...رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

ناز من!
 

ناز من ،
بگذار سازهای آوازهایمان را ،
در پشت یکدیگر ببندیم،
ناز من،
و این چنین با »رقص-پرواز «عشرت،
همه مسیر جنون و تفاخر و قهر و صلابت آدمی را از سر گیریم.
تا همه سراب ها را به پس پشت ،
تاریخ حواله دهیم.
و باز نایستیم ،
نه با تهدید عبور نیستی،
نه با حضور احضار قرابت ،
و نه با هم ساختارمندان رذالت ،
و نه با عافیت مغبون کیستی و چیستی،
ناز من!
من ساز ترا بر دوش می کشم و
دلم را ، در تو می نهم،
و تو تنها بخوان به نام گل سرخ.
ناز من!
هیچ طرف صورتت زیبا تر نیست،
چرا که زیبایی تو در چشمان من است.
ناز من ! لبخند من!
تافته جدا بافته من!
قناری !روباه! کلمه من! سخن من!
اندیشه زمان من!
ناز من!
بگذار سازهای آوازهایمان را ،
در پشت یکدیگر ببندیم.
 

#سروده سوم

اهلی وطن

من تو را اهلی کردم.
شقاوت خشکسالی آزادی در دیار ما،
نمی گذارد که هر شب ساعت پنج،
هم چون روباه دلباز شاهزاده کوچولو،
منتظر من بمانی،
تا با یک شاخه گل سرخ،
به دیدارت بیایم.
تا آن روز که نیایم،
بنشینی و سه ساعت تمام گریه کنی.
و با هق هق قناری وار بگویی:
مگر روباه نگفت که اهلی کردن،
یعنی مسئول بودن.
من همین امروز ،
پاسخ آن روز را خواهم آورد،
روباه قناری وش من:
ولی من وطنم رادوست دارم .
او مرا اهلی کرد و سزای عشقم را خوب گرفتم:
عمری دور از معشوق ماندن.

حسن مکارمی
بهار ۱۳۹۹
فرانسه


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۹ ۰ ۰ ۱۵۹

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۹ ۰ ۰ ۱۵۹


با درود وعرض ادب


در تحلیل هرسه سروده جناب آبسالان
 روایت ها در زیر ساخت ورو ساخت
بسیارزیبا در سطح زبانی وکلام پرداخته شده بود
نگاه شاعر فلسفی همراه با نوعی دیدگاه انتزاعی
ذهنیت گرایانه بود که جدا از دخیل کردن شاعر در پردازش شعر تصویرهای زیبایی را به نگاه  مخاطب عرضه می کرد
تصور وتصویر در کل شعر حاکمیت مطلق داشت
وزیبایی های شعر را دوچندان می کرد
برای جناب آبسالان آرزوی موفقیت دارم
با احترام
علیرضا ناظمی

 

سه  سروده از روح اله آبسالان

۱ شب را به هر زبان که بنویسی
رنگ دیگری است
نیمی از کلمات را پیش از ادراک
به خاطر می آورد
لایه های زیرین ماه
زیر یک سقف
آوار جمله ها را تاب می آورد
انگشتانی به توتون آغشته
زرد
زرد اسرارآمیز
آن کیسه ها را به خاطر می آوری
آن دوپای کوچک
رنگ ها
که پرده ی اتاق را
و تنهایی را
به تصویرمی کشد
و خدا
زن آشپزی است
که
از روزنه های زیر زمین شراب می آفریند
و اختگی پاها
در
کوچه های دستمالی شده

حالا که اینجایم

فاصله های دور تا دور سرم را تا اندازه ای دیده ام
آن طرف دیگر مرگ و له کردن آن بارسنگین.
واقعی
بسیار واقعی
شبیه لوله های تنفس
و لگد کوب پرده ها
بر روزی نیمه باز.
تصویری که می جهد
و تصویری دیگر که منتظر است
سرخگون
پایین می آید از دیوارهای کوتاه
در این میان زنی را میشناسم
که رویایش
دو تابستان را به هم نزدیک می کند.

۲ از دانای کل
چشم‌ها
دست‌ها را به اشتباه می‌اندازند
لحظه
به خود می‌پیچد
روی شاخه‌ی نمناک
و  به خود
باز
می‌گردد
ماجرا اما
ذهنی کودکانه دارد
و
"بنجی"
لا به لای گل‌های پیچ پیچ
آن‌ها را
آن‌ها را
آن‌ها را
و دیگری
و به اشتباه می‌اندازد
بنجی عزیز
جهان دیگر
سال‌هاست بوی "کدی"نمی‌دهد
درها را
و من شروع به دویدن کردم
و جهان من چقدر شبیه تو بود
از لای درختان
در جاری درختان
من
آرام گذشتم
رو به سمتی که آمده بود
خوب که نگاه کنی مشخص است
این ضمیر چندم شخص است
و به چه کسی باز خواهد گشت...

شخصی‌ام کن
چشم‌ها دست‌ها را به اشتباه می اندازند
چشم‌ها
غروب را که بر پرده‌های نازک راه راه
هجوم آورده
ایستانده است
غروب بر پرده پ‌های آخرین اتاق...
بنجی عزیز
زنی که در من زندگی می‌کند
سال‌هاست
بوی درختان را از یاد برده است.

۳ قایق آماده ی پرتاب است
خطوط را
دایره کوچک واژگان
آن جمله های مواج
پیچ در پیچ
همه را
سوار خواهم کرد
و نام کوچک تو بر عرشه
سکان تاریک را خواهد چرخاند
و آن جدایی ملموس
چنان آزاد
چنان که بر دل می کوبد
کوبیدن
کوبیدن
وآن درد معاصر با پنجه ای برچهره
دست دراز کند به اکتشاف جهان
جمله ای اینچنین:
"که یک زن درد پشیمانی را
به اوج رسانده باشد"
به جهتی نامنتظر راه کج کند
و کلمات را با فریبی معصومانه به قعر دریا فرستد
کلماتی ثروتمند از محافل بالا
کلماتی دم دستی
دم
دمی مزاج
بروند تا با تاملی بیشتر به ساحل باز گردند
با تکراری رونده
و شب قایق کوچکی است
عمیق
به رنگ نرده های اتاق
از چوب و آهک و مس
اگر خوب نگاه کنی کل شعر همین را می خواهد بگوید
خواسته
شروع کند
پایان مردی را
که دارایی اش
پس ماند رقت بار کلماتش بود.

____

توضیحات:
"بنجی" و "کدی" شخصیت‌هایی در رمان خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر

 


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۷ ۰ ۰ ۱۱۷

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۷ ۰ ۰ ۱۱۷


 

برسینه ی گیتار
چکاوکی لانه کرده است
با تخم هایی سیاه و سفید..
برسیم ها دست می سایی
صدا
تنها آواز کلاغی در سر/ماست
می پلکیم
در"مرگ"
با منقاری سخت از پارچه و سرب...
بعد
ارتعاش قلم ها برصفحه های زخم دار"بوم"...
نعره ی گیتار از رنگ ها می گذرد
و مرگ
ازهردو.
در بزرگ راه ها
در سمت دیگر زخم
روی چشم های زیبای اسبی چوبی
عابرانی مشوش
راه می روند.

 

خرداد ماه ۱۳۹۹


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۶ ۰ ۰ ۱۳۳

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۶ ۰ ۰ ۱۳۳


مرا به فصل صداقت شبی تو مهمان کن
کنار جاری اندیشه های پاک و زلال
ببر مرا به شب انقلاب چشمانت

به دلم مرثیه هایی زسوگ می خوانند

صدای ضجه بلند است در شبانگاهم

مرا به سوی تنوری  زهُرمِ غم نبرم

مرا به سمت ملال، ازدحامِ غم نبرم

مرا به شُرب مدامِ مِی اَلم نبرم

مرا به سور سراب تَوهّمم نبرم

مرا بیا عزیز نگارم  ببر به سوی چمن

مرا بیا  زمحبت بگو کلام وسخن

مرابیا ببر از کنج این حصار مِحَن

مرا بیا تو ببوس از سه کنج کام ودهن

به چشم ناز خودت هم مرا تو مهمان کن
شهید کشته آن دیدگان بی تابم

#علی رضا ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۳ ۰ ۰ ۱۳۸

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۳ ۰ ۰ ۱۳۸


دوستت دارم را 
نثار نگاهت میکنم
وقتی «فصل ویادها» 
را بیاد می آورم
ونگاهم می دود تا ته دشت
آنزمان که
«خانه دوست کجاست»را
به نظاره می نشینم
می خواهم با همین 
سوی
چشمانم
نگاهتان کنم
«دست در آغوش سکوت»
وبیالایم در رنجش
اندوهناک زمانه
«برزلف کرشمه»
شاید به رسم مهر باز آیی
آنگاه که
«بر دوش آفتاب»
هنوز تا شب
زمان زیادی هست

 


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۱۳۵

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۱۳۵


#شیب

ازدحام درد ها
در شرجی باد
ره یافتی بسوی اندیشه ای نو

فردایی بهتر /
در قابِ  باز پنجره ها
نگاهی به دور دست ها هم آغوشِ تاک
به افق های روشن
صبحگاهی دیگر
در خُنکایِ باد شمالی
از گوشه چشم

حرکتی از نو
همراه با
رویایِ تَلطیف گونِ رنگین کمان
در سپهر گردون
روزهایی به انتظارِ
یوسفِ مصرِ چشم
در راه تقدیر

علی رضا ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۱۰۳

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۱۰۳


ای  حسرت      ناتمام   برگرد بیا

ای بر دل  من    قوام    برگرد بیا

من  معتکف کوچه بن بست شدم

ای  شهر  دلت   مرام    برگرد بیا

#علیرضا_ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۹۳

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۹۳


با وسوسه ای نگاه کردی بانو

با  بوسه  مرا  تباه کردی بانو

تحریک شدم ولی نفهمیدم که

یکباره دو تا     گناه کردی بانو

#علیرضا_ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۱۱۶

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۱۱۶


با  حسرت  و  آه  من  نگاهش  کردم

اشک  بصرم  خرج     سپاهش کردم

از  گوشه چشم  با  دوصد آه و فغان

یک  حمله  به  زلفان  سیاهش کردم

#علیرضا_ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۱۱۸

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۱۱۸



دیدم  جمال  یار  و   قرارم  زکف ربود

تمثالِ  بی  مثال   گلستان    مِهر وجود

چونان  شرر   بپاشد  از آن نازنین  جمال

غم  را  ، هزار مرتبه  در  این دلم فزود

ناکرده  هیچ  ظلم ،  ولی   چشمهای او

بر  من جهان تازه ای از مهر می گشود

تسلیم  عشق این دل محزون ما شد و

آرام  در بسیط  سخن  چامه ای سرود

ننگر  به  حال  این  دل از غم مُشوشم

بنگر  به  اعتصام ، به آن فَّرو این فرود

#علیرضا_ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۱۱۴

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۱۱۴


۱ ۲

شعرهای علیرضا ناظمی

شاعر ،نویسنده و منتقد

اشعار و سروده های پارسی شاعر علیرضا ناظمی(ناظم)