تایتل قالب


۱۹ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

ای مرغ بال وپر شکسته تقلا چه می کنی
تیری به قلب تو نشسته ،حاشا چه می کنی
طوفان حادثه تنیده به غمها وجود تو
ای یار دل خجسته تماشا چه می کنی
هر سو به سمت راه نگاه تو می دود
بندی به پای تو بسته پر وا چه می کنی
احساس می کنی که رسیدی به حاجتت
عشقت طلب زمرغک عنقا چه می کنی
با خستگی به راه طلب می روی چرا؟
از آنکه زکوی تو رسته تمنا چه می کنی
هر دم به انتظار که ،تو نشستی به انتظار
این کوچه  را به انتظار مهیاچه می کنی
با درد یارسوختی وبه دل پر ز آتشی
با این غم وفراق ودرد مدارا چه می کنی
سودای یار داری و امید وصل وباز
با پای بسته حل معما چه می کنی


 


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۳۰ ۰ ۰ ۲۴۸

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۳۰ ۰ ۰ ۲۴۸



تشت رسوایی ما چون زسر بام افتاد
در خرابات مغان ولوله در جام افتاد
تیره شد شام شعف گونه ایام شباب
رونق عهد شباب از سر ایام افتاد
جانب پیر خرد رفتم  و دیدم به دمی
کمی آنسوتر از این قرعه ام ازنام افتاد
که چه داند که کجا منزل وماوا دارد
آنکه در جور زمانه زلبش جام افتاد
دوش مستانه برفتم به بر سالک عشق
گفت این مرغ به تزویر در این دام افتاد
یار رفت وزغم هجر وی از گردش چرخ
چرخ گردون من از گردش ایام افتاد
دست بردم که چکامه بنویسم به رفیق
دست لرزیدو قلم ازکفم آرام افتاد
مددی چون طلب از حضرت حافظ کردم
آمد این ...قرعه  به نام من ناکام افتاد


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۹ ۱ ۰ ۴۱۶

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۹ ۱ ۰ ۴۱۶



بیا که زخم زبان می زند سرم به دلم
ولحظه لحظه ازحرکاتش ملولم  وخجلم
نشسته روبروی من به حالتی پر مکر
به طعنه نیش وکنایه زند چرا کسلم
چه آمده به سرم من خودم نمی دانم
چه شد رفیق عزیز وملوسم وزبلم
فقط همین که زمین خورده ام ببین بد جور
نفس زنانم ودرمانده ام  چو پابه گلم
من از خجالت این روزها سرم زیر است
نمانده حسی وحالی اسیر در هچلم
مرا به خنده همی می نوازد این دشمن
که کو رفیق شفیق کجاست آن سجلم
نگویمت که تو برگرد خوب  می دانی
نفس به پای تو بند است ای عزیز دلم
به لطف حضرتت اما ببین کم آوردم
زعشق منفصلم جز به عشق منفعلم


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۷ ۰ ۰ ۲۴۴

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۷ ۰ ۰ ۲۴۴


نه اینکه هیچ مهم نیست،  اشتباه نکن
فرار از حقیقت این حس واین گناه نکن
نمی شود بروی باورش کمی سخت است
خریدنی برای خودت ،ناله اشک وآه نکن
لگد نزن تو به بخت شریف یک عاشق
خراب از سرلج  خانمان یار بی پناه نکن
نگو که عرصه به رویم عجیب بس تنگ است
گشای بغض گلو را، هق هق وآه آه نکن
نزن تو سنگ ملامت مرتبا من را
نگاه ناز خودت را دریغ از این بی پناه نکن
به راه گم کرده شبیه است حال من حالا
بیا تو نوررهم باش، نقاب بر رخ ماه نکن
بس است دگر اینهمه قرار و فرار
بیا به عشق چو بازیچه‌ای نگاه نکن
حقیقتی است مسلم شدیم عاشق هم
بده تو دست به دستم مرا تباه نکن



 


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۷ ۰ ۰ ۲۵۳

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۷ ۰ ۰ ۲۵۳



بگذر تو از خطای من وعفو  ما بکن
رحمی زلطف خویش براین بی نوا بکن
ای آنکه مهر توست فزون از هزار بار
یک بار عفو بنده  برای خدا بکن
سر در گریبانم  وبر دل ملال هاست
گرد ملال پاک ز دامان ما بکن
رنجیده خاطری قبول، ولی از سرکرم
یک گوشه چشم، رحم به من از وفا بکن
قصدم نبوده آنکه تو را رنجشی رسد
حق داری، عذر خواهم و دفع بلا بکن
باور کن که نیت من بد نبوده است
غمگینی و ملول دلت را رضا بکن
من شرمسارم که دلت را شکسته ام
ای دل شکسته رحم بر این آشنا بکن
از من اگر که خسته شدی میروم ولی
جرمم ببخش و خنده خود بر ملا بکن
لبخند مهربان تو من را بس است بس
یک خنده کن، بارها زدلت غم جدا بکن
یک‌بار تو ببخش، اگر صد دلیل هست
پس صد هزار بار گذر از خطا بکن
یک عمر نوکری در خانه ات کنم
با یک نگاه خادم خود را صدا بکن
(ناظم) به لطف بی حدایشان قسم بخور
در محضرش تو دین خودت را ادا بکن




 


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۵ ۰ ۰ ۲۳۴

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۵ ۰ ۰ ۲۳۴



ساقی بیار باده وجان را جلا بده
شاهد ،خبر ز عالم بالا به ما بده
رفتم زدست یک دو قدح باده پیش آر
یا جرعه‌ ساغری ز نبیذ بلا بده
با مدعی سخن زرنجش دوران نمی کنم
وز دوست رقعه ای به من بی نوا بده
ما را دگر نمانده  تباهی ننگ ونام
جامی  عیان مکرر و دور ازخفا بده
در دور عمر گر  به فنا رفت کیش ما
در مسلک حبیب  تو حال دعا بده
عمرم همه به بوالهوسی طی شد ای زعیم
دستم بگیر و اذن شهادت مرا بده
آتش به اختیار نبودیم و نیستیم
فرصت به اختیار به میل و وفا بده
دور زمان اگر نوشت به خامه فراق را
عاشق بمان و تن تو به اجبار ما بده
ابرو گره مکن ، غم خود راخفا مکن
فاش وعیان تو راز دلت برملا بده
تیر از کمان ابروی خود می نزن بزن
بهر وفا دعای جوشن دفع بلا بده
من را بس است دگر هجر واشتیاق
ساقی مرا شبی شراب می ربنا بده


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۵ ۰ ۰ ۲۱۱

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۵ ۰ ۰ ۲۱۱


حس نبودن تو عجب سخت نابجاست
اندوه رفتن تو غمی سخت وجانفزاست
در حیرتم از آن همه ابراز عشق تو
درمانده ام، فرار،کجای قرار ماست
ازچه فرار می کنی از عشق دم نزن
این درد عشق نیست، تبانی قصه هاست
رنجیدنت درست،غلط گفتنم صحیح
کو ببخششی که حال بزرگان قومهاست
افسرده ای، ملال تو افزون زحد شده
این نکته هم دلیل همان درد و رنجهاست
پا می کشی تو از دل من میروی برو
باور نمی کنم که هجر سر آغاز ماجراست
با دست بسته لب بگشایم به احتضار
جانم بگیر و سخت نگیر ،این قضا بلاست
در دام زلف تو دل من مانده پیش از این
این بند عشق، سخت ترین بند ودامهاست
بردی قرار این دل مجنون به عشق خویش
سودای عاشقی نکن این ماجرا بپاست
من مانده ام تو همانی که گفته ای؟
یکرنگ وساده ای و وجودت شبیه ماست
احساس می کنم تو زمن دور گشته ای
آنقدر دور که انگار ،حصاری میان ماست
از چه ندانم واز چه نمانده است
اصلا اثر ز لذت عشقی که پابجاست
تو می روی و چشم به راه تو مانده ام
روشن نما تو چشم مرا عشق در نواست
برگرد زود غصه این قصه کن تمام
بد جور هجر خنجر بیخ گلوی ماست
آذین شده تمام شهر برای قدوم تو
جانان من بیا که نوبت پایان غصه هاست















 


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۵ ۰ ۰ ۲۳۸

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۵ ۰ ۰ ۲۳۸



رفتی  و  یک  بهانه  برای  تو  جور  شد

غوغای  بی  کرانه    برای  تو   جور شد

 

تو  پشت  پا  زدی  به همه  خاطرات  تا
یک  خود زنی عاشقانه برای تو جور شد

 

هی پشت هم  به پشت که شلاق می زنی
جلاد  من بیا که تازیانه برای تو جور شد

 

(از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است)
شعر وسماع ورقص و ترانه برای تو جور شد

 

ناظم به  کنج عزلت خود می نشین  که باز
یک  حس   شاعرانه   برای تو جور شد


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۳ ۰ ۰ ۲۴۴

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۳ ۰ ۰ ۲۴۴


این ماجرای عشق پایانی ندارد
جز حسرت ورنج وپریشانی ندارد
هرکس که عاشق شد پذیرفته همین را
پس انتخاب است وپشیمانی ندارد
حال خوش دلدادگی سوز و گداز است
این فصل هم پای  گریزانی ندارد
چون عاشق یاری یقیناً مرد ره باش
جز تو کسی صیدی وقربانی ندارد
خانه خراب عشق شو گر عاشقی تو
این عشق کاری جز ز ویرانی ندارد
درد آشنای عاشقی  هستیم پس باز
این عشق هم اندوه چندانی ندارد
رسوای عشقیم ویقین داریم این عشق
سرفصل دارد حد و پایانی ندارد


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۱ ۰ ۰ ۲۴۰

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۲۱ ۰ ۰ ۲۴۰



گره زدم به دل این  آیه های چشمانت
وغرق شد دل من در سکوت پنهانت
بگیر از تن من خستگی فردا را
که جان نمانده به تن از غروب مژگانت


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۱۹ ۰ ۰ ۲۱۳

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۱۹ ۰ ۰ ۲۱۳


۱ ۲

شعرهای علیرضا ناظمی

شاعر ،نویسنده و منتقد

اشعار و سروده های پارسی شاعر علیرضا ناظمی(ناظم)