تایتل قالب


۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

شاپور پساوند.شیراز

    شعر یک گِلِه ی عاشقانه
از کتاب "ای میهنم"
  
برای علیرضاناظمی
ودل همیشه   عاشق او

 

 

  دیگر نخواهم عشق را همراه با تو
  ‌  در خانه جای یکنفر ،یا عشق یا تو

چون سایه نه،ازجان به تونزدیکترمن
    ناباوری همراه بود از دور با تو !

   تا انتها پای آبله ماندیم برجای
اینجا وآنجا می کنی،هی پابه پا تو

من نیمه ی ریواسی ام را در تو دیدم
کزساقه هایم ِتنجِه* میزدیک هجا،تو

یک زندگی بی عشق زیرچتری از شک
    آری شود،اما یکی را بین ما،تو

اینگونه ماندن شک مکن اوج تباهی
ست
یا می روم من یا برو،این راه را‌ تو

همبستری ها عشق را آلوده کردند
بهتر کزین پس من غریب وآشنا تو

درذهن خیس آب هم طرح عطش ریخت
دستی که شاعر می گرفتی بارهاتو

واکن دهان فریاد کن واگویه ها را
   تسلیم راتاچند باید پا به پا؟ تو

دلواپس این خاک پاک بی حصارم
یک مثنوی در سینه‌دارم! بیصدا،تو

ماراکفی خاک ست اینجاحرمت عشق
پیشانی وسجاده، بر لب افترا؟ تو !

گفتی نمی خواهم تو را از دست دادن
من با چرا ماندن،نرفتن بی چرا ! تو

*:تنجه زدن=؟جوانه زدن

شاپور پساوند.شیراز


علیرضا ناظمی ۹۹-۶-۳۰ ۰ ۰ ۷۰

علیرضا ناظمی ۹۹-۶-۳۰ ۰ ۰ ۷۰


ای خاتون
دیده باز کن
بگذار سُهره دگر باره در چشمانت
بخواند ترانه رسوایی  این سر بازار را
بگذار سه تار از تار تار گیسویت
به شانه نشانه بدهد
خواستم از شانه دردم بگویم
پهلویم مچاله شد
دستم ریخت
واژه ها سر نگون شدند
بختم کج در آمد واز سر دیوار همسایه پیچک خانه ما بالا آورد
آخرین شاخه های
خالی خیال انگیز دستانش را
خشک و تر سوخت
سردی یخ حوض
وگرمی تند تند نفس ات
برایم خاطره شد
مریم ها برای رسیدن به ماه قد کشیدند
اروسی ها برای آمدنت
آرایش کردند
دیوانه بودم ونمی دانستی
حالا که تا دیلاغ درد
همیشه سفر می کنی
مسافر شب مهتابی هرشبم
سر ساعت
بیست وچهار
#علیرضا-ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۶-۲۸ ۰ ۰ ۶۳

علیرضا ناظمی ۹۹-۶-۲۸ ۰ ۰ ۶۳


دراین اندوه رستاخیز
دراین بهت حضورقاصدکها درشب پائیز
من از شرم نگاه تاک بی تابم
ودل آزرده از ادراک مهتابم
کمی آزرده حالم
از هجوم سایه های کوهها بر سطرهای خاک
دلگیرم من از آزادی تیهو،شکار باز
واز دربند کردن های تیباهای دشت ناز
دلم گیر است ،درگیر است ،شب گیر است
در گیرایی آن شیر در شیر
دژم مرد افکن در شط جالیز
من از اسطوره های نخل خرما تن
واز آن نخبگان غلغله در بوستان افکن
واز دستان سرد رخ نموده در حصار دن
واز آن جلبکان رسته در جلباب هویت
من از افیون قدرت،حب نام و کسوت
اندیشه های پوچ دجالی
بدون مصلحت اندیشی فردای این ملت
ملولم
سخت بیزارم
به تن دارم لباسی عاری از نام ونژاد و
ننگ وخودخواهی
برای میهنم تفسیر یک اکسیر می خواهم
برای کارگرها راحتی در یک شب دلگیر می خواهم
برای، کودکان کار یک شام پر از تصویر می خواهم
برای ، مادران کار دو پستان شیر می خواهم
وجهل و پوچی و غفلت به صد زنجیر می خواهم
وعقل وعزت و علم وخرد را بی غل وغش بی می تزویر می خواهم
برون کن از تن من یارب این فخر، این لباس تن
ردای فقر وخسران را
ودر من زنده کن
این اعتبار خاک
ایران را
بنوش از جام خسرو
بر من دلداده ی مام وطن اینک
ومستوری ببر از چشم من
در  انزوای
سوگ هویت
#علیرضا_ناظمی
۱۳اردیبهشت ۱۳۹۹
اصفهان


علیرضا ناظمی ۹۹-۶-۲۸ ۰ ۰ ۳۷

علیرضا ناظمی ۹۹-۶-۲۸ ۰ ۰ ۳۷


به سخره در آمده
شالوده هستی/ و
چشمها  بی حیا
آبنوسی در آتش بر آتش
تشت تشتت زجر
در ازدحام بلوغ
پف کرده گلو
گلوله ورسنی محکم
تراژدی  سندیکا
اخم زرد فلفل
وقلمی که گیر کرده
لب بغض سکوت
تشنه،دشنه
ودشنام پاره ،پاره های
کاغذ سطر سفید کلاغ
بغض رخت آویز
آژیر سینه
هق هق دستها
نم.نم اشک حنجره در
مرداب ابروباد میان
فریادهای در گلو خفه
#علیرضا ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۶-۲۷ ۰ ۰ ۳۵

علیرضا ناظمی ۹۹-۶-۲۷ ۰ ۰ ۳۵


در سر کوی تو چون
پیچک وسروی با هم
هر دو یک بوسه فقط
فاصله داریم
همین!!!
#علیرضا ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۶-۲۴ ۱ ۰ ۴۴

علیرضا ناظمی ۹۹-۶-۲۴ ۱ ۰ ۴۴


شعرهای علیرضا ناظمی

شاعر ،نویسنده و منتقد

اشعار و سروده های پارسی شاعر علیرضا ناظمی(ناظم)