تایتل قالب


۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جانا» ثبت شده است

درعشق غمی نهفته
هردم
درغم شرری نهفته
هر دم
درهرشرری نهفته
غم هم
این عشق عجب حکایتی شد
ما را به غم تو مبتلا کرد
آنجا به غم تو آشنا کرد
بارنج فراق غم بپا کرد
باشعر زغم ترانه ها کرد
خندید به حال زارم آخر
مجنون  وبه عشق مبتلا کرد
از جام وفا مرا صفا داد
از درد به جام ما بلا داد
یکدم زعنایتی شبانه
سجاده ای از من ودعا داد
من شاکر لطف حی سبحان
من خادم درگه توسلطان
من عاشق  یارم ازدل وجان
جانا بکن استجابتی نو
عاشق شدم وحکایتی نو
درجام من ازوفا بلا ریز
درباده ما  می  صفا ریز
ممنون تو ام خدای سبحان
حال دلم از غمش پریشان
داغ غم او به جام ماکن
مارابه غمش تو مبتلا کن


علیرضا ناظمی ۹۸-۸-۲۰ ۰ ۰ ۲۶۳

علیرضا ناظمی ۹۸-۸-۲۰ ۰ ۰ ۲۶۳


بده ساقی از آن ساغر که جان راسربه سرسوزد

غمش پروانه دل راسراسر بال وپر سوزد

خلاصی بخشد این تن را زبار معصیت کاری

بیفتد شعله اش کون ومکان را خشک وتر سوزد


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۱۲ ۰ ۱ ۵۳۶

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۱۲ ۰ ۱ ۵۳۶


شعرهای علیرضا ناظمی

شاعر ،نویسنده و منتقد

اشعار و سروده های پارسی شاعر علیرضا ناظمی(ناظم)