تایتل قالب


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جفا» ثبت شده است

لیلی بخواب ،آن یار مجنونت فنا شد
شعله به دامن بود ودرآتش فدا شد
دست تهی بر سرنهاد و در نهادش
آهی کشید وشرمناک از ماجرا شد
درد غمی در خاطرات ذهن او ماند
هرگز نمیگویم  چنین بود و چه ها شد
رفتار تو بوی رفاقت داشت اما
در ذهن من تشکیک آمد کودتا شد
با خاطر آزرده دروهم عجیبی
سر کرد و افسوسش دلیل مدعا شد
خندید از زخم عجیب بر تنش او
از درد داغی که دل او مبتلا شد
آنکه دلش خوش بود پشتت بود هرجا
پشتش شکست وقامتش خم از جفا شد
درد عجیبی غربت بعد از وصال است
هجران بعد از وصل درد بی دوا شد
خم کرده ام سر تا که چشم من نیافتد
درچشمت ازشرمی که از روی شما شد
تا در تنم جان هست براین عهد هستم
عهدی که از اول برایت ادعا شد
سهم تو از این زندگی عاشق کشی بود
سهم من از این زندگی جام بلا شد
در پای لیلی جان فشاندن کار عشق است
لیلی بخواب، آن یار مجنونت فنا شد
 


علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۱۴ ۱ ۰ ۱۵۸

علیرضا ناظمی ۹۸-۷-۱۴ ۱ ۰ ۱۵۸


شعرهای علیرضا ناظمی

شاعر ،نویسنده و منتقد

اشعار و سروده های پارسی شاعر علیرضا ناظمی(ناظم)