رهی سوی وصال یار می خواهم نشانم ده
قفس اینجا برای عشق دلبر تنگ می باشد
نوا وغصه دارم دردل ازهجران نمی دانی!
وپاداش سرسودایی من سنگ می باشد
رسیده موسم وصل ولب لعل نگار ما
فراق ما وآن دلبر دو صد فرسنگ می باشد
وظیفه حکم این دارم سوالی ازتو بنمایم
مگو ازعشق بی پایان که حکم جنگ می باشد
نه پای آمدن دارم نه درسر شوق ماندن را
که پای این دل عاشق همیشه لنگ می باشد
هنر درشعر ودرظلمت ضمیمه باکلام ما
دراین شعر ودراین دفتر به آب ورنگ می باشد
بیا بنمای ره کوتاه لبم رابوسه باران کن
که گویند عاشقان یارت چه شوخ وشنگ می باشد
نظرات (۰)