برسینه ی گیتار
چکاوکی لانه کرده است
با تخم هایی سیاه و سفید..
برسیم ها دست می سایی
صدا
تنها آواز کلاغی در سر/ماست
می پلکیم
در"مرگ"
با منقاری سخت از پارچه و سرب...
بعد
ارتعاش قلم ها برصفحه های زخم دار"بوم"...
نعره ی گیتار از رنگ ها می گذرد
و مرگ
ازهردو.
در بزرگ راه ها
در سمت دیگر زخم
روی چشم های زیبای اسبی چوبی
عابرانی مشوش
راه می روند.
خرداد ماه ۱۳۹۹
نظرات (۰)