تایتل قالب


۳۵ مطلب با موضوع «شعر سپید» ثبت شده است

بگو  
از پنجره های واحد ها
دلتنگی ام را به طاق بنشیند
مهندسی چشمانت/
بگو
اینجا در بلوک های
سینه ام
باد زوزه می کند
وملات ها
لای دنده هایم
جا خوش کرده اند/
نازک کاری
را بیآغاز
که دل گواهی می دهد
تمام است
کار این عمارت


علیرضا ناظمی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۱۰۸

علیرضا ناظمی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۱۰۸


شکوه بیکران
فر نگاهش راست
بلندای سپیدارش،

چه پر جذبه
کمال فاخر
چشمان شهلایش،

گل اندام ثمن
سیمای نیلوفر وش
جادوی لبخندش،

قد وبالای او
حسن خداوندی ست
درمنشور پیدایش،

لب خندان او
تیر کمان آرش
کشورگشای
چرخ نیلوفر،

و
زلفانش همان
بالا بلند 
پای بست 
گیسوی ماهش

دوابرویش
چنان فرتور
یک رنگین کمان
در سیر سیمایش

منم مسحور
این اعجاز
این فروکمال
وشکوت
وحسن خداوندی
شکوه بیکران
بی حد
و
بی مثل ومانندش

#علیرضا-ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۱-۲۸ ۰ ۰ ۱۶۱

علیرضا ناظمی ۹۹-۱-۲۸ ۰ ۰ ۱۶۱


از چهارباغ تن

الله وردیخان را
بنشین به تماسا
وجلفا را
در سیر افق/
و بایست.
در پیمایش طلوع صبحگاهی
چشم های خیره مانده
بر انحنای نور
سیالیت زمین/
اندیشه کن ترانه ی باز باران 
رصد کن
دالان های پل را
طاق های پالانی
حلقه به حلقه
تودرتو
زمزمه ی زلال خواجو را
بر بستر زنده رود دل/
وبه سی و سه نسل
رد شده از
معلق الفبا
فکر کن/
فراز کالسکه ی شاهی
اوج بگیر
تماشا ی
رنگین کمان ایستاده
بر درگاه صفه
بانتظار اشراق سهروردی ،
ورق بزن
ابن مسکویه را
ودانه بریز کبوتران
مدرسه هنر را
ستاره برگیر از آسمان
خیره شو به شرق
در آغوشِ مجمرِ خورشید
همای آسمانه ،
فردوسی ورجاوند
تاکهای انس گرفته ،
با دیوار های خیال
ودست انیس راببوس ،
به رسم صغیر
ناله سر کن بامرغ سحر
نوا بنوش
صائب بچرخان  کاچی
آهن وفولاد را در تبارزه
نقاشی ابرها را
در سرادقات فرشچیان
عباسی عباسی ببخش
از سرسبزی واژه ها
دال های سهراب
و مدلول های /
محبت شهیر را
زمزمه کن آتش دل را
همنوا با سلام کسایی
میان تارِ تنهایی
در بهار خوش منوچهری
بگذر آراسته
از کهکشان خیال چکاوک ها
تازه کن نفسی در هوای هاتف
در چنبره ی سبزه زاران
ناژوان زرسنج
بنوش ترنجبین  واله را
سروش بنفشه ها
راغب اطلسی ها نیز
وارمغان بیاور
طعم گس /
گیلاس فرهادی دل را
درمزمزه ی معرق های ،
جلوس کرده
بر صورت فلکی  قیصریه /
صف به صف
ردیف به ردیف
سان ببین
سپاه در سپاه
لشگر ادب را
درنقش جهان خسته
از رنج زمانه
در شهر موزه ای
به وسعت جهان
ازدلارام دل آرام
کمال روشنا
جمال هنر
رشحه ی بهاری
شکیب فصل تنهایی
کن دل را
عاشق شو
ندای شیدا را
درآغوش نشاط
نیاصرم بخوان
در جاریِ ‌شهر موزه
در دل کوچه باغ ها
عاشق شو /
که زندگی جاریست در تو

 


علیرضا ناظمی ۹۹-۱-۱۲ ۰ ۰ ۲۹۳

علیرضا ناظمی ۹۹-۱-۱۲ ۰ ۰ ۲۹۳


ریختم در هیاهوی وسوسه
اندوهی دهشتناک را
از
چشم های سیاه بارانی
که ازدهام شب را
به سکوتی سرد مهمان می کند
وقت.... هق هق های شبانه
گربه های ملوس
وپنجه هایی که شرم دارند از
زیر ورو کشیدن
که باطن کاسه های  فیروزه ای آب را
خوب می فهمند
وشرم می کنند از
خلوت ماهی کوچک حوض همسایه
وقتی که با ماه تنهاست.....!!!!


علیرضا ناظمی ۹۸-۱۲-۰۹ ۱ ۰ ۴۱۱

علیرضا ناظمی ۹۸-۱۲-۰۹ ۱ ۰ ۴۱۱


آغازیدن غم هایم
از وقتی بود که
رد برف را
بر سیاهه ی گوشه
ترنه ات دیدم/
وپی بردم
به
هنگامه ی
فراموشی رمزها
اشتباهی کوچه ها/
هنگام سکوت
قناری درقفس
هنگام نوشتن،
بجای حرف/
وتو
تنها مرا در میان
ستونی از
کلمات
ردیف
واژه
جمله
و لغتها
دربند کشیدی/
و
بگردنم آویختی غل تعهد
تا بجای
قول
حرف
دکلمه
آواز
و سخن
از عشق
تنها برایت شعر بگویم
بر مزار حال نزار/
از تراوشات ذهن
یار صمیمی،
وبوی دل انگیز عطر  نسیمی/
در غربت ازل
غزل غزل
وتنها برایت
بنویسم
بند ب بند
تا پایان محکومیتم
آنگاه
شاید بگشایی
در قفس را
وآزاد کنی
از بند
عاشق ت را
تا چشمانم را بشویم دیگر بار
بر جوی سرشت بهشت
با تبسمی
به نظاره بنشینم
شاید وقتی دیگر
که قرار عاشقی مان
را
دیگر نه از خاطر ببریم
ونه  دل ببریم
دلبری را/
ذهن در تلاطم است
رویاهای خواستن را
درفصل نوشیدن
قحط محبت
درکسوت آینه
هر کس که سری بلند کند
سربلند شد
در بلندای  سکوت ضرب آهنگی
در پس پس لرزه های این عشق
چه دلواپسیی حاکم است/
چه حکم می کنی،
بچینم
یک دسته ستاره  از آسمان ،
یا دسته ای   خوشه ازگندم دشتزار
ویا یک سبد سیب سرخ از باغ همین حوالی
که بوی تند تعفن تشکیک ها را از سرمان بیرون کند
این عطر دل انگیز میان کوچه باغ های خیال
و بیانگیزد در مشام جان وسودای دل
فرتوری ‌از تو در خیالم
که تنها اوست
آرامشم
در

شکیب فصل تنهایی دل



 


علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۱ ۰ ۰ ۳۹۴

علیرضا ناظمی ۹۸-۱۱-۱۱ ۰ ۰ ۳۹۴



هیچ می دانی
این ثانیه ها
بی تو
بی تاب شدند
اشکها باریدند
سینه ها لرزیدند
ودقایق ها
ازهجرانت
بازهم می سوزند


علیرضا ناظمی ۹۸-۱۰-۱۸ ۰ ۰ ۲۸۰

علیرضا ناظمی ۹۸-۱۰-۱۸ ۰ ۰ ۲۸۰


آذر،
ترا من دوستت دارم
ای وسعتِ
جاریِ انگارم
راوی افکارم
آغازِ
پایانم
از
لطفِ دستانت  زمین  از  برگ
آکنده،
ای برج قوس ات
از فلک میراث.
سیمای انسانی
فیروزه ی  بخت ت هویدا
پاکُ بخشنده
ای اوفتاده روی  دوش تو  ردای ارغوانی رنگ
سرفصلِ

تقدیری

               آغازبارانی

 


علیرضا ناظمی ۹۸-۹-۲۶ ۰ ۰ ۲۵۱

علیرضا ناظمی ۹۸-۹-۲۶ ۰ ۰ ۲۵۱


        
سَر میزنم، 
سرِ کوچه ات 
گاهی که ساعت قلبم 
زنگ می زند 
و  میرسم به 
طپشْ 
طپشِ
آن لحظه
که از پنجره ات می گذرم 

بی مَهابا
تَلنگُر می زنم به شیشه ات
وتو نمی شنوی مرا 
که بغض ابر های سنگینم 

بشنو تَصنیفِ چشمان ام را 
که 
قطره 
قطره
قطره
از سُکوتِ آتشین تو 
فرو می چکد ِ
                              


علیرضا ناظمی ۹۸-۹-۲۳ ۰ ۰ ۲۲۳

علیرضا ناظمی ۹۸-۹-۲۳ ۰ ۰ ۲۲۳



وهنوز
سفره دلم پهن است
توی
وسعت سبز باغ
وهنوز
حس می کنم
طعم تند دارچین را
توی لیوان های بخار آلود چای
آنگاه که گامهایت
میان معرکه ظهور می کنند
و
چشمهایت هوای
باغ را عوض می کنند
وقتی طعم گس
دلتنگی هایت را واگویه می کنی
آفتاب از پهنای شیشه بر فرش ها
ردی نور آگین زده
صدای گنجشک ها
ذهنم را قلقلک می دهد
بوی عطر ریحان تازه
که توی آبکش می رقصد
دلم را جابجا می کند
میان تبسم طربچه ها
و زوزه های شاهی ها
نانهای توی سفره
دور از تو به من چشمک می زنند
وحوصله غذا از سر اجاق گاز سر می رود
می خندی ومرا
نمک گیر
می کنی
در ضیافتی شاعرانه


علیرضا ناظمی ۹۸-۹-۲۱ ۰ ۰ ۲۷۴

علیرضا ناظمی ۹۸-۹-۲۱ ۰ ۰ ۲۷۴


پاک کن برداشتم دیشب ولی
پاک کردم هرچه را من
غیرعشق
پاک کردم دردوهجروغربت و
دلخوشی هایی هر آنچه
غیرعشق
مشق من شد خط خطی من بازهم
پاک کردم جمله ها را
غیرعشق
عاقبت درصفحه کاغذ نماند
جز کلام ماندگاری
غیرعشق
صبح شد رفتم به سوی مدرسه
زنگ خورد، آن زنگ اول
زنگ عشق
بازهم خانم معلم آمد و
مشق ها را دید با
لبخند عشق
روی مشق من کشید یک خط سرخ
خط سرخ روشن
زیبای عشق
باز برمن خنده زد یعنی جوان
مانده ای بد جور در
سودای عشق
من زجا برخواستم بی اختیار
گفت :بنشین ای تو
خاطر خوای عشق
عاقبت شد زنگ تفریح و
شکست
عینک خانم معلم
پای عشق
روی سطح این دلم ردی نماند
جز نشان شیشه از
مینای عشق


علیرضا ناظمی ۹۸-۹-۱۸ ۰ ۰ ۲۷۸

علیرضا ناظمی ۹۸-۹-۱۸ ۰ ۰ ۲۷۸


۱ ۲ ۳ ۴

شعرهای علیرضا ناظمی

شاعر ،نویسنده و منتقد

اشعار و سروده های پارسی شاعر علیرضا ناظمی(ناظم)