تایتل قالب


خودایا راضیون گو راضی به تو

عزیزوم نی یگ وخ ناراضی به تو

مونو دلبر به ام مون تو برسنه

گو هم مون راضی بون هم راضی به تو

 

برگردان به فارسی

خدایا راضی هستم که تو راضی باشی

دوست ندارم که یک وقت  ناراضی باشی

من ودلبرم را به هم برسان

که هم من راضی باشم وهم تو راضی باشی


علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۲۶ ۰ ۰ ۱۵۴

علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۲۶ ۰ ۰ ۱۵۴


ت/ ت /ت...

آمد  مه   تیر  و به چشمان   شد پدیدار
هم  نسترن  با  نرگس  مستش  به گلزار

در   بوستان ها    خنده  بر لب   بلبلانند
بر  شاخساران در  شعف   پروانه  با سار

در  رقص   آمد  شاخه های   بید مجنون
در  شورش  آمد  نغمه های  چنگ  با  تار

شوری به دلها شد  هویدا      از قدومش
در  جنبش  آمد  این سپهر  و  چرخ  پرگار

بینا  شد از نور   حضورش چشم      عالم
هم شد جهان   از   این   تولد  شاد  بسیار

شد  چشمها   روشن   همه   از   مقدم  او
چونکه   میسر   شد   وصال   حضرت یار

هر عارفی شد واله    از  این لطف معبود
هر عاشقی در سجده شد  با چشم پربار

شمس   الهی   شد   هویدا     دیده   بگشا
اینجا  به  ظلمت    روشنا   آمد    پدیدار

 


علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۲۴ ۰ ۰ ۲۲۹

علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۲۴ ۰ ۰ ۲۲۹



با سلام درود به شاعر محترم
در مقوله نقد در اشعار کلاسیک آنچه قابل توصیف وبیان است توجه به دونکته است
اول قالب بیرونی یا روساخت
و دوم محتوا وژرف ساخت شعر
در سروده های شاعر محترم  با ساختار غزل
قالب بیرونی شامل عروض ،قافیه
جناب کاوسی ذوق خوب وطبع روانی را دارا هستند،ظرافت های شعر سنتی را از قبیل عروض و قافیه و ردیف را که فرم خارجی وقالب اشعار هستند را خوب می شناسند.
واما فرم درونی شعر شور وشگفتی نابی را جلوه گر نیستند چون با زبان امروزی ومعاصر در قالب غزل، واژه هایی به روز وشاعرانه در خدمت شاعر نیستند نمونه های غزل نئو کلاسیک جناب حسین منزوی وادیب برومند را می توان در قالب کلاسیک واما در کاربرد غنی اشاره کرد.
سرودها علیرغم زیبایی ذهنیت گرایانه بودند واگر نگاه شاعر در سروده ها به محیط پیرامون وفضا سازی عینیت گرایانه در دستور کار ایشان قرار گیرد قطعا اشعار خوب وبه روزی را خواهند داشت.
با آرزوی موفقیت برای شاعر محترم
علی رضا ناظمی

 

سه سروده از جناب آقای رجبعلی کاوسی قافی 

سروده نخست

چـنان از خاطـرت  گشتم  فـراموش
که  مدهـوشم  زِ  جام درد  مدهوش

زلالــی هــای    گـــرم    خــاطـراتت
درون  سیـنه ی مـن  می زنـد جوش

مـیان   ایـن   هـمه    تـن های   تنـها
می ی تنـهایی ام  را  می کنم نـوش

بـه   بستر   می روم    تنـها   ولـیکن 
خیالت  می شود  بـا من  هـم آغوش

چنان از خود شدم  بیخود کـه گویی
پریـده از سرم هـم عقل و هـم هوش

نـدارم   تـاب   مانـدن  ،  پـای  رفتن
که  بار درد هـایـم  مانـده  بـر  دوش

دلـم   سنگ   صـبوری   شد   بـرایـم
که هرشب شکوه هایم می کندگوش

سروده دوم

تابه گوش جان شنیدم من خطاب عشق را
برگزیدم از برای چشم قاب عشق را

سوختم از آتش عشقی که در دل داشتم
تابه جان خود خریدم التهاب عشق را

بارها بارقص ابرویش اشارت ها نمود
من به طرز دیگری دادم جواب عشق را

تاسحرچشم انتطارو دیده بردر دوختم
تابگویم از برای چشم خواب عشق را

انعکاس صبح در منشورچشمم دیدنیست
تا تماشا می نمایم آفتاب عشق را

قاضی چشمت به کفرم گرچه فتوا داده است
آیه آیه خوانده ام از بر  کتاب عشق را

سروده سوم

اگریک شب نگاهت ماه من بود
خیالت تاسحر همراه من بود

به هنگام عبور از ظلمت شب
دوچشمت شب چراغ راه من بود

میان  بازی  شطرنج  عشقت
هراسان از پیاده شاه من بود

ز رقص دست من تاشانه ی تو
گناه از پنجه ی کوتاه من بود

شب و تردید و تنهایی و طوفان
همیشه همره ناگاه من بود

چنان که کشتی بی بادبانی
به دست موج لنگرگاه من بود

اگر فریاد من در باد گم شد
سکوتم ناله ی جانکاه من بود

در آن پس لرزه های  نا امیدی
حباب روی دریا آه من بود

خدا را در  دل  آیینه  دیدم
که تنها رهنمای راه من بود


علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۱۹ ۰ ۰ ۲۱۱

علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۱۹ ۰ ۰ ۲۱۱


لحظه هایم
همه
      یک غم دارد
بوسه ای
     با بغلی
حس ترا
کم دارد
#علی رضا ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۱۶ ۰ ۰ ۱۷۹

علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۱۶ ۰ ۰ ۱۷۹


گره زدم به دل این  آیه های چشمانت
وغرق شد دل من در سکوت پنهانت
بگیر از تن من خستگی فردا را
که جان نمانده به تن از غروب مژگانت


علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۱۶ ۰ ۰ ۱۴۲

علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۱۶ ۰ ۰ ۱۴۲



تنها دارایی من
در سکوت شبهای تار
که /سهم هیچکس نخواهد شد
فریاد مرگ است


علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۱۶ ۰ ۰ ۱۵۹

علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۱۶ ۰ ۰ ۱۵۹


با درود و سلام

سروده های مینیمال ، کوتاه ،کمینه گرایی ،یک سبک است که بر پایه فشردگی بنیان شده است و ایجاز محتوای اصلی این گونه اثر هاست .

در این گونه اشعار و سروده ها فقط عناوین ضروری اثر آن هم در کم ترین و کوتاه ترین شکل خود باقی می ماند ، بر همین اساس گزیده گویی از خصائص این ژانر ادبی است .
از این نمونه اشعار سروده های محمد زهری را که از پیشگامان شعر مینیمالیسم ایران محسوب می شود می توان دید .

سبک های آوانگارد شعر معاصر همچون موج ناب وموج سوم نیز تحت تاثیر تفکرات مینیمالیستی شکل گرفته اند.

در سروده های بانو آزیتا نژاد محمدی مطالب زیر مشاهده شد:
ایجاز بخوبی رعایت شده بود

اندیشه ورزی در سروده ها کمتر رخ نمایی داشت.
بیشتر شاعر تحت تاثیر احساسات  در پرداخت روایت زبانی کار خود را پیش برده بود..

شعرها با اینکه یک جریان معرفت شناسی ویژه بیانی در زبان و کارکردهایی برخاسته از نیازهای کلامی بودند و در نهایت ایجاز سروده شده بودند اما از عنصر حس آمیزی کمتر بهره مند بودند.
دیدگاه شاعرانه بانو نژاد محمدی قابل قبول بود مبنی براینکه با دید فلسفی در پرتو تخیل در ذهن تصاویر بدیعی را خلق کند
ابهام ،ایهام وآشنایی زدایی وکاربرد تصور و تصویر از عناصر و مولفه های شعری هستند هر چقدر شاعر بتواند از این تکنیک ها به خوبی در شعر استفاده ببرد
خروجی تکنیکی قابل قبولی در موتیف ها خواهد داشت که با ظهور وبروز آن می تواند در شعر تجلی بهینه ای داشته باشد.
دیدگاه  متأثر از مرگ وبیان آن در سروده ها مشهود ودر تکرار هستند.
برای شاعر محترم آرزوی موفقیت دارم
با احترام
علی رضا ناظمی

 

 

چهار سروده بانو آزیتا نژاد محمدی
#یک

مردگان را
از تابوت بدرقه می کنیم
بر زبان
به خانه باز می گردانیم

#دو 

آغوش تو
گور من
برگرد وقت مردن است


#سه


پرنده زخم هایش را
بال می زد
من آرزوهای زخمی را


#چهار 

از گندم زار بوی پدر
از داس ها
بوی مرگ در ظهر خرداد ماه...


علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۱۲ ۰ ۰ ۱۳۵

علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۱۲ ۰ ۰ ۱۳۵


صدای/ خمیازه هایم
در پوسته تختخواب

__دنگ دنگ دنگ

آب تنی در تشت اندیشه
اعلان باران
برای/ شیروانی های خسته

جیغ شبنم روی برگ ها
در نامه صبح
برای نوشیدن شهدی از
لبان زنبور خورشید

# علی رضا _ ناظمی


علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۰۹ ۰ ۰ ۳۳۹

علیرضا ناظمی ۹۹-۴-۰۹ ۰ ۰ ۳۳۹


با سلام و عرض ادب
تحلیلی در خصوص سه سروده جناب حسن مکارمی
انقلاب شعر نیمایی زمانی که شکل گرفت جهان متن را از اسارت وزن وارهانید اندیشه شناسی و جهان بینی استاد فقیدنیما یوشیج بزرگ  نگاه عالمانه واندیشمندانه به جهان پیرامون بود فارغ از قید وبندهای دست وپاگیر شعر کلاسیک او که خود شعر.کلاسیک را بخوبی می شناخت و در زمینه قافیه وعروض مطالعات گسترده ای داشت ونسبت به این صنعت شعری آشنایی تام و تمام داشت و اهتمام نمود تا با ایجاد دگرگونی همراه با رعایت چهارچوب ها وشاکله های پیرامونی زبان ادبی زاویه دید شاعرانه را اندیشه ورز بسط وگسترش دهد او اندیشه زبان تصویر و موسیقی را به عنوان پایه و معیار نگرش در شعر و الگوی کار خویش قرار داد آشنایی زدایی و خلق تصاویر بدیع در سروده ها از اولویت‌های اندیشه این بزرگ مرد بود  و انتقال احساس لذت از متن به مخاطب را با توجه به جریان ابهام پذیری  واژگان سرلوحه کار خویش قرار داد تا در شعرش آمیختگی های شاعرانه همراه با واگویه های روایی شاعر از محیط پیرامون با دیگاه عینیت گرایانه ازرنج های اجتماعی ،فردی، سیاسی حرف روز شعرش باشد و مخاطب را با خویش همراه کند  تا هر دو ضمن همراهی در شعر به لذت برداشت ها در متن برسند این مهم زمانی در سروده کارگر خواهد بودکه عنصر زیبایی شناسی در شعر همراه با دیگر مؤلفه ها تدارک یک همپوشانی شعری را ببینند وبه خوبی احساس لذت خوانش را از متن شعری به ذهن مخاطب متبادر کنند اما  شعر اگر فاقد عنصر تخیل باشد سامانی در خرده روایت ها نخواهد بود وسرمنزل مقصود کلان روایت ها هم پایان خوشی نخواهد داشت
همان گونه که موسیقی بی کلام لذت ندارد نوشته های فاقد موسیقی هم در حوزه زبان  شعریت فاقد معیار خاص و ارزشمند در قالب کار شاعرانه هستند
در سروده های جناب مکارمی
&سروده ها داستان.گونه ودارای اطناب بودند
&گهگاهی احساس های لطیف شاعرانه حضوری کارگر نداشت
&کاربرد واژگان در تکرار بود واین نکته ایجاز را نفی می کرد در سروده ها
&به نوعی شاعر را در بعضی مراحل در مرحله سرودن هیجان زده عمل نموده بود و جای تأمل دارد
& سروده های جناب مکارمی درعین ارزشمند بودن نیاز به بازخوانی وبررسی در بازنویسی دارد
&پردازش کلمات گهگاه زیبایی را جلوه گر بود اما کلیت روایت ها را در ساختار شعری تحت تاثیر منفی خود قرار می داد
امید است جناب مکارمی همانگونه که در مقوله های دیگر نگاه تخصصی بکار دارند با نگرشی تازه تخصصی تر در مقوله ادبیات وشعر گام های خوبی را بردارند
بامید موفقیت های روز افزون برای جناب مکارمی
با احترام
علی رضا ناظمی

 

سه سروده از جناب آقای حسن مکارمی

#سروده نخست.

با تصادف احساس ما : بیا
 

انگشتانت ضرب آهنگ بالاهاست،
و چشمانت آوازه خوانی بی همتا.
جانت در بلور گلدان خانه پدر بزرگ،
جا مانده است.
مکان شاخه های معرفتت از زیبایی اشباع شده است.
بیا و  هیچ را از سر قصه های اعتیاد به اعتقاد بردار.
بیا ، بیا ، بیا .
تو تنها بیا و ببین که پرستوهای‌ دوره گرد ، دچار تورم بال های رنگین تو اند.
تو تنها بیا ، و گوش کن حادثه هجرت را،
و لمس کن مزه رطوبت خواهش را،
تو تنها بیا.
بیا ،بیا ،بیا ،بیا.
تا تمناهای اسبان‌ مزارع دوردست ،
بیا.

 

#سروده دوم

...رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

ناز من!
 

ناز من ،
بگذار سازهای آوازهایمان را ،
در پشت یکدیگر ببندیم،
ناز من،
و این چنین با »رقص-پرواز «عشرت،
همه مسیر جنون و تفاخر و قهر و صلابت آدمی را از سر گیریم.
تا همه سراب ها را به پس پشت ،
تاریخ حواله دهیم.
و باز نایستیم ،
نه با تهدید عبور نیستی،
نه با حضور احضار قرابت ،
و نه با هم ساختارمندان رذالت ،
و نه با عافیت مغبون کیستی و چیستی،
ناز من!
من ساز ترا بر دوش می کشم و
دلم را ، در تو می نهم،
و تو تنها بخوان به نام گل سرخ.
ناز من!
هیچ طرف صورتت زیبا تر نیست،
چرا که زیبایی تو در چشمان من است.
ناز من ! لبخند من!
تافته جدا بافته من!
قناری !روباه! کلمه من! سخن من!
اندیشه زمان من!
ناز من!
بگذار سازهای آوازهایمان را ،
در پشت یکدیگر ببندیم.
 

#سروده سوم

اهلی وطن

من تو را اهلی کردم.
شقاوت خشکسالی آزادی در دیار ما،
نمی گذارد که هر شب ساعت پنج،
هم چون روباه دلباز شاهزاده کوچولو،
منتظر من بمانی،
تا با یک شاخه گل سرخ،
به دیدارت بیایم.
تا آن روز که نیایم،
بنشینی و سه ساعت تمام گریه کنی.
و با هق هق قناری وار بگویی:
مگر روباه نگفت که اهلی کردن،
یعنی مسئول بودن.
من همین امروز ،
پاسخ آن روز را خواهم آورد،
روباه قناری وش من:
ولی من وطنم رادوست دارم .
او مرا اهلی کرد و سزای عشقم را خوب گرفتم:
عمری دور از معشوق ماندن.

حسن مکارمی
بهار ۱۳۹۹
فرانسه


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۹ ۰ ۰ ۱۵۹

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۹ ۰ ۰ ۱۵۹


با درود وعرض ادب


در تحلیل هرسه سروده جناب آبسالان
 روایت ها در زیر ساخت ورو ساخت
بسیارزیبا در سطح زبانی وکلام پرداخته شده بود
نگاه شاعر فلسفی همراه با نوعی دیدگاه انتزاعی
ذهنیت گرایانه بود که جدا از دخیل کردن شاعر در پردازش شعر تصویرهای زیبایی را به نگاه  مخاطب عرضه می کرد
تصور وتصویر در کل شعر حاکمیت مطلق داشت
وزیبایی های شعر را دوچندان می کرد
برای جناب آبسالان آرزوی موفقیت دارم
با احترام
علیرضا ناظمی

 

سه  سروده از روح اله آبسالان

۱ شب را به هر زبان که بنویسی
رنگ دیگری است
نیمی از کلمات را پیش از ادراک
به خاطر می آورد
لایه های زیرین ماه
زیر یک سقف
آوار جمله ها را تاب می آورد
انگشتانی به توتون آغشته
زرد
زرد اسرارآمیز
آن کیسه ها را به خاطر می آوری
آن دوپای کوچک
رنگ ها
که پرده ی اتاق را
و تنهایی را
به تصویرمی کشد
و خدا
زن آشپزی است
که
از روزنه های زیر زمین شراب می آفریند
و اختگی پاها
در
کوچه های دستمالی شده

حالا که اینجایم

فاصله های دور تا دور سرم را تا اندازه ای دیده ام
آن طرف دیگر مرگ و له کردن آن بارسنگین.
واقعی
بسیار واقعی
شبیه لوله های تنفس
و لگد کوب پرده ها
بر روزی نیمه باز.
تصویری که می جهد
و تصویری دیگر که منتظر است
سرخگون
پایین می آید از دیوارهای کوتاه
در این میان زنی را میشناسم
که رویایش
دو تابستان را به هم نزدیک می کند.

۲ از دانای کل
چشم‌ها
دست‌ها را به اشتباه می‌اندازند
لحظه
به خود می‌پیچد
روی شاخه‌ی نمناک
و  به خود
باز
می‌گردد
ماجرا اما
ذهنی کودکانه دارد
و
"بنجی"
لا به لای گل‌های پیچ پیچ
آن‌ها را
آن‌ها را
آن‌ها را
و دیگری
و به اشتباه می‌اندازد
بنجی عزیز
جهان دیگر
سال‌هاست بوی "کدی"نمی‌دهد
درها را
و من شروع به دویدن کردم
و جهان من چقدر شبیه تو بود
از لای درختان
در جاری درختان
من
آرام گذشتم
رو به سمتی که آمده بود
خوب که نگاه کنی مشخص است
این ضمیر چندم شخص است
و به چه کسی باز خواهد گشت...

شخصی‌ام کن
چشم‌ها دست‌ها را به اشتباه می اندازند
چشم‌ها
غروب را که بر پرده‌های نازک راه راه
هجوم آورده
ایستانده است
غروب بر پرده پ‌های آخرین اتاق...
بنجی عزیز
زنی که در من زندگی می‌کند
سال‌هاست
بوی درختان را از یاد برده است.

۳ قایق آماده ی پرتاب است
خطوط را
دایره کوچک واژگان
آن جمله های مواج
پیچ در پیچ
همه را
سوار خواهم کرد
و نام کوچک تو بر عرشه
سکان تاریک را خواهد چرخاند
و آن جدایی ملموس
چنان آزاد
چنان که بر دل می کوبد
کوبیدن
کوبیدن
وآن درد معاصر با پنجه ای برچهره
دست دراز کند به اکتشاف جهان
جمله ای اینچنین:
"که یک زن درد پشیمانی را
به اوج رسانده باشد"
به جهتی نامنتظر راه کج کند
و کلمات را با فریبی معصومانه به قعر دریا فرستد
کلماتی ثروتمند از محافل بالا
کلماتی دم دستی
دم
دمی مزاج
بروند تا با تاملی بیشتر به ساحل باز گردند
با تکراری رونده
و شب قایق کوچکی است
عمیق
به رنگ نرده های اتاق
از چوب و آهک و مس
اگر خوب نگاه کنی کل شعر همین را می خواهد بگوید
خواسته
شروع کند
پایان مردی را
که دارایی اش
پس ماند رقت بار کلماتش بود.

____

توضیحات:
"بنجی" و "کدی" شخصیت‌هایی در رمان خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر

 


علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۷ ۰ ۰ ۱۱۷

علیرضا ناظمی ۹۹-۳-۲۷ ۰ ۰ ۱۱۷


۱ ۲ ۳ ۴ ... ۱۵ ۱۶ ۱۷

شعرهای علیرضا ناظمی

شاعر ،نویسنده و منتقد

اشعار و سروده های پارسی شاعر علیرضا ناظمی(ناظم)